وبلاگ روستای مهدی آباد

روستای مهدی آباد از توابع شهرستان خلیل آباد - کاشمر

وبلاگ روستای مهدی آباد

روستای مهدی آباد از توابع شهرستان خلیل آباد - کاشمر

ویژه ولادت یوسف زهرا (ع) قائم آل محمد حضرت مهدی (ع)

ویژه ولادت یوسف زهرا (ع) قائم آل محمد حضرت مهدی (ع)

 

از ورای قرون، چون کوهی استوار از صبر، بر اسبی راهوار از عزم می‌آید... در دستان آسمانیش برای سرکوبی نامردان شمشیر می‌خروشد، و برای هدایت مردمان قرآن می‌درخشد؛ می‌آید چون شهابی درخشان در تیره‌ترین شب بشریت، می‌آید...
چون قامت بلند راستی در جنگل هراس انگیز ناراستیها... عمامه‌ی محمد (صلی الله علیه و آله) بر سر, پیراهن محمد (صلی الله علیه و آله) در بر, پای افزار محمد(صلی الله علیه و آله) بر پا، قرآن محمد (صلی الله علیه و آله) در سینه و شمشیر علی در دست؛ با مهر زهرا و صبر حسن و شجاعت حسین ‌و عبادت سجاد و علم باقر و صدق صادق و بردباری کاظم و رضای رضا و جود جواد و هدایت هادی و هیبت عسکری (علیهم‌السلام) می‌آید... .
سراپا نماد نبوت و ولایت است، تمام پیامبران را در خویش دارد؛ چون آدم آدمیتی نو را بنیاد می‌نهد،‌چون نوح با کوله بار صدها سال درد و ستمکشی بر پشت، خدا را بر کافران می‌خواند، چون ابراهیم ندای توحید در می‌دهد و بتها را سرنگون می‌کند، چون موسی بر فرعونیان ستمگر می‌شورد، چون عیسی انسانیت مرده را زنده می‌سازد و چونان محمد (صلی الله علیه و آله) صلای فلاح عالمیان برمی‌دارد... .
آیینه‌ی پرستش حق ازلی است آنگاه که به نماز می‌ایستد، طنین وحی پیامبران در گفتار او چون به موعظه می‌نشیند؛ فریادش قرون را در می‌نوردد و شمشیر خشمش فرعونیان را برای ابد در هرم نابودی دفن می‌کند.
قیامش که همسنگ قیامت است قیامت دنیا را برمی‌انگیزد، و ظهورش که مظهر دیانت است دین را بر جهان حکمفرما می‌سازد؛ دستانش که شاخه‌های پر بار درخت امامت است زمین را به آسمان پیوند می‌زند و گفتارش که قرین وحی خداست فرشتگان را به همسایگی انسان می‌خواند... .
چون بر‌می‌خیزد ضلالت به خاک می‌افتد و چون سر برمی‌دارد هدایت قیام می‌کند؛ قیامش مسلخ تباهیهاست و نامش مرگ نامردیها؛ آغازش پایان جباران است و دوامش استمرار صلاح درستکاران، غیبتش شب یلدای مشتاقان ستمدیده‌ی اوست و ظهورش صبح راستین محبان به جان رسیده‌ی او ...


خلاصه‌ی زندگی
نزدیک غروب بود، ابومحمد ـ امام حسن عسکری ـ کسی را نزد من فرستاد و از من برای افطار دعوت فرمودند. کارهایم را رها کردم و به خانه حضرت عسکری (علیه‌السلام) رفتم و ازعلت این دعوت سؤال کردم؟ به من فرمود: عمه جان! امشب پیش ما افطار کن که امشب خدای تبارک و تعالی حجت خود را به دنیا خواهد آورد. پرسیدم: مادرش کیست؟
فرمود: نرجس. گفتم: خداوند مرا فدای شما کند، من کوچکترین اثر و نشانه‌ای از حمل در او نمی‌بینم!! فرمود: همانست که گفتم.
حکیمه خاتون گفت: وارد اتاق شدم سلام کردم و نشستم. نرجس خاتون سلامم را جواب داد و گفت: بانوی من! بانوی خاندانم! چگونه‌ای؟ در چه حال هستی گفتم: بلکه تو بانوی من و خاندان من هستی.
نرجس سخنم را قطع کرد و گفت: این چه گفتاری است عمه جان!؟
گفتم: دخترم! خداوند امشب به تو پسری عطا می‌کند که سرور و آقای هر دو جهان خواهد بود. نرجس از شنیدن این کلام خجالت کشید و از حیا سرش را پایین انداخت.
چون از نماز عشاء فارغ شدم، افطار کردم و خوابیدم. نیمه‌های شب بود برای نماز شب برخاستم و پس از خواندن نماز شب دوباره به رختخواب رفتم. در تمام این مدت، نرجس مشغول استراحت بود و خبری نبود. بعد از مدتی او نیز بیدار شد نماز شبش را خواند و دوباره به رختخواب باگشت.
من که نگران بودم از اطاق بیرون آمدم به آسمان نگاهی افکندم، دیدم صبح کاذب دمیده ولی هنوز خبری نشده و نرجس خاتون مشغول استراحت است در دلم دچار تردید شدم، که ناگهان امام حسن عسکری (علیه‌السلام) از اطاق مجاور بانگ زد: عمه جان شتاب نکن، که امر نزدیک است.
نشستم و مشغول تلاوت قرآن شدم. هنوز مشغول تلاوت بودم که نرجس خاتون وحشت زده بیدار شد. به سویش دویدم و گفتم: ترا به خدا، چیزی احساس می‌کنی؟ فرمود: آری، عمه جان!
گفتم: بر خود مسلط باش که وعده خدا نزدیک است.
آنگاه لحظاتی او را ندیدم گویی پرده‌ای بین من و او آویخته شده بود بعد از سپری شدن آن لحظات، احساس کردم که حجت خدا به دنیا آمده است.
سپس فرزند نرجس خاتون ـ حجت خدا را دیدم که به سجده افتاده است. او را در آغوش گرفتم دیدم پاک و پاکیزه است در همان لحظه امام حسن عسکری (علیه‌السلام) مرا صدا زد و فرمود: عمه جان! پسرم را نزد من بیاور.
مولود مسعود را به محضر امام حسن عسکری (علیه‌السلام) بردم، امام، نور دیده‌اش را بغل کرد و او را بر سینه چسبانید و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آنگاه زبان مبارک خود را در دهان او قرار داد گویی از زبان خود به او شیری داد. سپس دست مبارکش را بر دیده‌ها، گوشها و مفاصل بدنش کشید و کامش را برداشت، سپس فرمود: پسرم! سخن بگو، حرف بزن! بی درنگ حجت خدا که لحظاتی از تولدش می‌گذشت سخن آغاز کرد:
به یگانگی خدا و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) شهادت داد و بعد به امیرمؤمنان و یکایک امامان سلام و صلوات فرستاد تا به پدر بزرگوارش رسید، به او هم سلام گفته، دیگر ساکت شد. آنگاه امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به من (حکیمه خاتون) فرمود: عمه جان! او را پیش مادرش ببر، پس او را نزد مادرش بردم. سپس فرمودند: عمه جان! روز هفتم نیز نزد ما بیا.
حکیمه خاتون می‌گوید: صبح همان روز به محضر امام رسیدم و عرض ادب کردم. پرده اتاق نرجس را کنار زدم که مولود مسعود (امام زمان علیه السلام) را یکبار دیگر زیارت کنم، او را در گهواره خود ندیدم.
به امام حسن عسکری (علیه‌السلام) گفتم: فدای تو شوم، سید و مولای من چه شد؟! فرمود: او را به کسی امانت سپردم که مادر موسی، پسرش موسی را به او سپرد.
شاید مراد حضرت این بود که او را به حفظ و حراست خدا در حریم قدس سپردم.
حکیمه خاتون فرمود: روز سوم ولادت حضرت مهدی (علیه‌السلام)، برای دیدن آن چهره دلربا دلم تنگ شد، به خانه امام عسکری (علیه‌السلام) و به اتاق نرجس خاتون رفتم از آن مولود نشانی نیافتم. نرجس خاتون را دیدم نشسته و گهواره‌ای با پوشش سبز در کنار او قرار داشت.
سپس به محضر امام عسکری (علیه‌السلام) شرفیاب شدم، امام که می‌دانست من به دنبال حضرت مهدی می‌گردم فرمودند: عمه جان! او در کنف حمایت و تحت عنایت و رعایت حضرت پروردگار است تا روزی که خداوند او را اذن ظهور دهد.
عمه جان! هنگامی که من از دنیا رفتم، و شیعیانم دچار اختلاف شدند، به افراد مورد اعتماد داستان ولادت را بازگوی. ولیکن باید این داستان پیش تو و آنها پوشیده و مخفی بماند. که خداوند ولی خودش را از دیدگان مردم غایب خواهد کرد و از بندگانش مخفی نگه خواهد داشت. کسی او را نخواهد دید تا روزی که جبرئیل رکاب اسبش را بگیرد. تا خداوند کاری را که شدنی است انجام دهد (زمان ظهور حضرت فرا رسد).
از سخنان حکیمه خاتون استفاده می‌شود که هرگاه دلش برای امام عصر (علیه‌السلام) تنگ می‌شده به دیدار او می‌رفته و در توصیف صورت و لحن امام عصر (علیه‌السلام) می‌گوید: هرگز سیمایی زیباتر از سیمای او ندیده بودم. و زبانی شیرین تر از لحن او نشنیده بودم و عطری خوشتر از بوی او استشمام نکرده بودم.

 امام عسکری (علیه‌السلام) و انتشار خبر ولادت حضرت مهدی (علیه‌السلام)
در حالیکه امام عسکری (علیه‌السلام) و خانواده‌اش در مراقبت شدید خلیفه عباسی بودند و دشمنان مترصد به دنیا آمدن حضرت مهدی (علیه‌السلام)، برای از بین بردن او بودند ولی حجت دوازدهم در سامرا به گونه‌‌ای که هرگز احدی از دشمنان آگاه نشوند، درخانه امام عسکری در سحرگاه روز جمعه پانزدهم شعبان ۲۵۵ هجری پیش از آفتاب دیده به جهانه گشود که همیشه آفتاب را پشت سر نهد.
امام حسن عسکری (علیه‌السلام) نیز با تمام قدرت به پخش و نشر خبر ولادت آن حجت خدا پرداخت چرا که دیگر کسی نتواند منکر ولادت و وجود او گردد.
فعالیتهای امام عسکری (علیه‌السلام) در انتشار تولد با سعادت حضرت مهدی (علیه‌السلام) بدین شرح بود:
۱ـ جناب حکیمه خاتون را که بانوی با عظمتی بود و در میان بنی هاشم شریفترین بانو، دختر امام جواد، خواهر امام هادی، زاهده، عابده، و سر آمد بانوان شیعه در عصر خود بود دعوت می‌کند که آن شب را در خاندان امامت سپری کند و شاهد عینی ولادت آن مهر تابان باشد.
۲ـ قابله‌ای از غیر شیعه دعوت می‌کند که گواه ولادت آن حجت خدا باشد، تا حجت بر عده‌ای از صالحان اهل سنت تمام شود، که همین بانو موجب شیعه شدن عده‌ای از افراد خانواده‌اش شده است.
۳ـ مولود مسعود را (حضرت مهدی علیه السلام) در مناسبتهای گوناگون به افراد مورد اعتماد از یاران و شیعیان عرضه می‌نمود، تا حجت خدا را با چشم خود ببیند و دیگر سخن دشمنان را درباره انکار او باور نکنند. ۴ـ حضرت مهدی (علیه‌السلام) را در همان سن طفولیت در جمع شیعیان حاضر می‌کرد که در حضور پدر پرسشهای آنان را پاسخ دهد، اموال آنان را دریافت نماید و میان آنان داوری کند.
۵ـ امام عسکری (علیه‌السلام) نامه‌های فراوانی به شهرهای دور دست همچون: مدینه، بصره، قم ارسال می‌کند و در آنها شیعیان خالص را به ولادت حجت دوازدهم بشارت می‌دهد.
۶ـ گوشت و نان فراوان خریداری کرده، به عنوان عقیقه فرزند گرامیش مهدی (علیه‌السلام) در میان شیعیان سامرا تقسیم می‌کنند.
۷ـ حضرت عسکری (علیه‌السلام) گوسفندانی را به خارج از سامرا می‌فرستاد تا به عنوان عقیقه فرزندش ذبح کرده، اطعام نمایند.
خلاصه کلام اینکه خانواده امامت از هیچ فرصتی در انتشار خبر ولادت با سعادت آن یگانه هستی مولود غفلت ننمود و پیش از رحلت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) خبر ولادت حجت خدا در دورترین نقاط جهان اسلام به گوش شیعیان خاص و افرادی صالح از غیر شیعه رسیده بود.

اعتقاد به ظهور در دیگر ادیان
اعتقاد به امام مهدی موعود (علیه‌السلام) که مصلحی الهی و جهانی است در بسیاری از مذاهب و ادیان وجود دارد و نه تنها شیعه که اهل تسنن و حتی پیروان ادیان دیگر مانند یهود و نصاری و زردشتیان و هندویان به ظهور یک مصلح بزرگ الهی اذعان و اعتراف دارند و آنرا انتظار می‌برند.
در کتاب «دید» که نزد هندویان از کتب آسمانی است آمده: پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و بدین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد برآید.
و در کتاب «جاماسب» شاگرد زردشت ذکر شده: مردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دین جد خویش بود با سپه بسیار و روی به ایران نهد و آبادان کند و زمین پر داد کند و از داد وی باشد گرگ با میش آب خورد.
در کتاب «زند» که از کتابهای مذهبی زردشتیان است آمده: آنگاه فیرزوی بزرگ از طرف ایزدان می‌شود و اهریمنان را منقرض می‌سازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست.
و در تورات، ‌در سفر تکوین از دوازده امام که از نسل اسماعیل پیامبر بوجود می‌آیند سخن گفته شده است:« و در حق اسماعیل ترا شنیدم اینک او را برکت داده‌ام و او را بارور گردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمی خواهم نمود.»
و در مزامیر حضرت داود (علیه‌السلام) نوشته است: «... و اما صالحان را خداوند تأیید می‌کند... صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا همیشه ساکن خواهند بود.»
و در قرآن کریم نیز ذکر شده است: « ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»
ما در زبور(داود) بدنبال ذکر (یعنی تورات) نوشتیم که بندگان شایسته‌ی ما وارث زمین خواهند شد.
و باز قرآن می‌فرماید: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا»
خداوند به کسانی از شمایان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را در زمین خلیفه و جانشین سازد چنانکه گذشتگان راخلافت و جانشینی بخشید و دینی را که خدا بر ایشان پسندیده است برقرار نماید و ترس آنان را به ایمنی تبدیل کند که مرا عبادت می‌کنند و چیزی را شریک من قرار نمی‌دهند.
و نیز می‌فرماید: « وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ »
اراده کرده‌ایم که بر مستضعفان (خداپرستانی که زیر بار ستم ستمگران ناتوان شده‌اند) منت نهیم و آنان را پیشوا و وارث زمین سازیم.
این گونه آیات نمونه‌ای از آن ذکر شد گواه آن است که سرانجام، جهان در دست بندگان شایسته‌ی الهی قرار خواهد گرفت و این میراث به آنان خواهد رسید و به مقام رهبری و پیشوایی جهانیان نائل خواهند آمد. اگر بشر از مسیر صحیح و راه خدا منحرف مانده و تا عمق پرتگاههای انحراف و پستی سقوط و نزول کرده است، در واقع به حد نهایی این قوس نزولی چیزی نمانده است و به زودی وجدان بشریت بیدار می‌شود و در‌می‌یابد که با تکیه بر زور و توانایی خرد و اندیشه‌ی خود و تکنیک و علوم مادی نمی‌تواند نظم و عدالت و سعادت فراگیر را در جهان مستقر سازد و راهی جز این ندارد که مناسبات خود را بر اساس ایمان و وحی و پذیرش ولایت الهی استوار سازد و با رهبری مصلحی الهی و جهانی خود را از گرداب خطرها نجات بخشد و راه کمال را بپیماید تا حکومتی جهانی براساس عدالت همراه با امنیت، صفا و صمیمیت برقرار گردد.

اعتقاد به مهدی موعود (علیه‌السلام) در منابع اسلامی
پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) و نیز هر یک از ائمه اطهار (علیهم‌السلام) بارها و بارها در مناسبتهای گوناگون از حضرت مهدی (علیه‌السلام) و ظهور و قیام وغیبت طولانی و دیگر ویژگیهای آن گرامی خبر داده‌اند و بسیاری از یاران و پیروان این اخبار و احادیث را نقل کرده‌اند.
بسیار اتفاق می‌افتاد که از ائمه اطهار(علیهم‌السلام) می‌پرسیدند آیا «قائم آل محمد» و «مهدی منتظر» شمائید؟ و ائمه گرامی اسلام در پاسخ به مناسبت موقعیت به معرفی امام قائم (علیه‌السلام) می‌پرداختند.
و نیز بواسطه‌ی شهرت همین اخبار و احادیث بود که حتی پیش از تولد آن حضرت عده‌ای به دورغ ادعای مهدویت کردند، یا به آنان چنین ادعایی بستند و از این راه سوء استفاده نمودند؛ بعنوان مثال «فرقه‌ی کیسانیه» حدود دو قرن پیش از تولد امام زمان (علیه‌السلام) «محمد حنفیه» را امام و «مهدی منتظر» می‌پنداشتند و معتقد بودند که او از نظر پنهان شده و روزی ظهور خواهد کرد و در مورد ادعای خود به اخباری که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه قبل (علیهم‌السلام) در مورد غیبت قائم (علیه‌السلام) نقل شده بود تمسک می‌جستند. و یا مهدی عباسی خود را «مهدی» نامید تا از انتظار مردم به نفع خویش بهره‌برداری نماید.
بسیاری از علمای اهل تسنن وعلمای شیعه احادیث و اخبار مربوط به حضرت مهدی (علیه‌السلام) را در کتابهای خود ذکر کرده‌اند. «مسند احمد بن حنبل» متوفای ۲۴۱ هجری و «صحیح بخاری» متوفای ۲۵۶ هجری، از جلمه کتب معتبر اهل تسنن است که قبل از تولد امام قائم (علیه‌السلام) نوشته شده‌اند و احادیث مربوط به امام قائم (علیه‌السلام) را نقل کرده‌اند.
کتاب «مشیخه»تألیف «حسن بن محبوب» نیز از جمله مؤلفات شیعه است که به گفته‌ی مرحوم طبرسی، متجاوز از یکصد سال قبل از غیبت کبرای امام زمان (علیه‌السلام) تألیف شده و در آن اخبار مربوط به غیبت امام عصر (علیه‌السلام) ذکر شده است. و نیز مرحوم طبرسی تصریح می‌کند که محدثین شیعه در زمان امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) اخبار غیبت را در مؤلفات خویش ذکر کرده‌اند.
بر این اساس، مسلمین از همان اول تاریخ اسلام با وعده‌ی قیام «مهدی موعود» آشنا بودند و بویژه شیعیان و پرورش یافتگان مکتب اهل بیت بر این حقیقت، اعتقادی استوار داشتند و در تمام مدت زندگانی امامان (علیهم‌السلام) تولد او را انتظار می‌بردند.
در احادیث وارد شده در مورد حضرت مهدی (علیه‌السلام) تصریح شده است که آن گرامی از بنی هاشم و اولاد فاطمه و سلاله‌ی سیدالشهداء امام حسین است و نام پدرش «حسن» و خودش همنام و هم کنیه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌باشد، پنهان متولد می‌شود و پنهان زندگی می‌کند و دو غیبت دارد که یکی کوتاهتر و دیگری طولانی است و تا هنگامی که خدا بخواهد پنهان می‌ماند و سرانجام بفرمان خدا ظهور و قیام خواهد کرد و دین اسلام را بر سراسر جهان حکمفرما خواهد ساخت و جهان را پس از ظلم و جور فراگیر از عدل و داد پر می‌سازد.

میلاد پر برکتش بر تمامی منتظرانش مبارک باد

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد